دانلود سخنرانی استاد رائفی پور در مورد عوامل ظهور و عوامل غیبت
در این پست قصد دارم فایل صوتی سخنرانی استاد رائفی پور
در مورد عوامل ظهور و عوامل غیبت را قرار دهم.
دانلود در ادمه مطلب
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور در مورد عوامل ظهور و عوامل غیبت
در این پست قصد دارم فایل صوتی سخنرانی استاد رائفی پور
در مورد عوامل ظهور و عوامل غیبت را قرار دهم.
دانلود در ادمه مطلب
کتابهای معرفی شده در ادامه، نمونهای از آثار منتشرشده در یک سال گذشته است:
کتاب حاضر که توسط اسماعیل شفیعیسروستانی به رشته تحریر درآمده، توصیفی شاعرانه از جریانی جهادگر، منتظر و اندیشمندانه است که با اتصال و اتصاف به «زیارت سرخ»، معنی متعالی زندگی را از مکتب عاشورا فرامیگیرد تا در بستر تاریخ، مانند رودی جاری شود. این اثر، پنجرهای نو به سنت زیارت و زیارت عاشورا است و نگارنده به اهمیت و جایگاه معنی زندگی در سیر و سفر انسان در عرصه تاریخ و معنی مستتر در زیارت عاشورا پرداخته است. معنی زندگی در عصر غیبت، مقام زیارت، زنجیره مقدس هویت دینی، نردبان تقرب، آیه مودت، منزلت امام حسین(ع) و تکلیف زائر از مطالب مهم این کتاب هستند.
این اثر توسط انتشارات موعود عصر(عج) با شمارگان سه هزار نسخه و قیمت 55 هزار ریال منتشر شده است.
عاشقی دردسری بود نمی دانستیم
حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم
پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم
شرط، بی بال و پری بود نمی دانستیم
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو
سهممان بی خبری بود نمی دانستیم
آب و جاروی در خانه ما شاهد بود
از تو بر ما گذری بود نمی دانستیم
این همه چشم به راهی نگرانم کرده
خود این هم نظری بود نمی دانستیم
برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا که منتظر هستم
کسی به فکر شما نیست راست می گویم
دعا برای تو بازیست راست می گویم
اگرچه شهر برای شما چراغان است
برای کشتن تو نیزه هم فراوان است
من از سرودن شعر ظهور می ترسم
دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم
من از سیاهی شب های تار می گویم
من از خزان شدن این بهار می گویم
درون سینه ما عشق یخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
کسی که با تو بماند به جانت آقا نیست
ب برای آمدن این جمعه هم مهیّا نیست
در امتداد خزان ، روزها زمستانی
و در غیاب شما ، آفتاب زندانی
جسارت است ولی یک سوال می پرسم
چقدر در پس پرده حضور پنهانی ؟
ببین برای شما جمعه ندبه می خوانند
نوادگان زمین خسته از پریشانی
چه وقت میرسد آقا نگاهتان باشد
برای شب زدگان آیت غزل خوانی ؟
چرا نمی رسی ای منتقم ببین امروز
به نیزه ها شده قرآن به دست شیطانی
دوباره پنجره ها ، زل زدن به غربت شهر
در انتظار شما ای طلوع پایانی
هر راه بجز راه تو کج خواهد شد
بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد
ما منتظران اگر بخواهیم همه
امسال همان سال فرج خواهد شد
برای مشاهده بقیه تصاویر ادامه مطلب را ببینید
برای مشاهده تصویر در اندازه واقعی روی تصویر کلیک کنید
در سمت توام ، دلم باران ، دستم باران ، دهانم باران ، چشمم باران
روزم را با بندگی تو پاگشا میکنم
هر اذانی که می وزد پنجره ها باز میشوند
یاد تو پوران میکند
هر اسم تو را که صدا میزنم
ماه ، در دهانم هزار تکه میشود
کاش من همه بودم ، با همه دهان ها تو را صدا میزدم
کفش های ماه را به پا کرده ام
دوباره عازم تو ام
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
زندگی با توست ، زندگی همین حالاست
.
.
.
حتما شما هم برنامه سمت خدا را نگاه میکنین
من که خیلی این برنامه را دوست دارم
مخصوصا این تیتراژ شروع برنامه سمت خدا را
. برای همین گفتم فایل صوتی این تیتراژ را براتون
بزارم تو وبلاگ دانلود کنین
یا صاحب الزمان
ابوالحسن مادرائى مىگوید: وقتى «اذکوتکین» با یزید بن عبدالله جنگید ناحیه وسیعى را از
مرزعراق تا همدان به تصرف خود درآورد و به خزائن یزید بن عبدالله دست یافت، ما مجبور شدیم
که خزانه را به اذکوتکین بدون هیچ کم و کاستى تحویل دهیم.
وقتى وارد خزانه شدیم نامه کوچکى را بیرون آورد که حضرت حجت، عجلالله
تعالى فرجه، در آن خطاب به من نوشته بود: «اى احمد بنحسن! هزار دینارى
را که بابت وجه آن اسب و آن شمشیر در نزد تو داریمبه ابوالحسن اسدى تحویل بده!»
هنگامى که از مضمون نامه مطلع شدم بهسجده افتادم و خدا را شکر کردم که
بر من منت نهاد و دانستم که ایشان حجت بر حق خداوندند. زیرا هیچ کس غیر
از خودم از این موضوع اطلاعى نداشت. آنقدر خوشحال از منتى که خداوند
بر من نهاده بود شدم که سه هزار دینار نیز بر آن مال افزودم.»
کل روایت را در ادامه مطلب بخوانید....
ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی
ای آنکه در حجابت دریای نور داری
من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟
برعکس چشمهایم چشمی صبور داری
از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما
کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟
در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت
کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟